تصاویر دهلران قدیم
در فول آلبوم دهلران
آدرس
فقط کلیک کنید
جاذبه های گردشگری امامزاده ابراهیم قتال (ع)
با به روزترین تصاویر
السلام علیک یا امیرالمومنین علی (ع)
و فرزند شهیدش
السلام علیک یا ابراهیم قتال (ع)
بقعه ابراهیم قتال (ع)در 38 کیلو متری جاده دهلران به مهران بعد از روستای بیشه دراز قرار دارد. این بقعه در سمت چپ جاده و نزدیک مرز ایران و تا جاده اصلی 10 کیلومتر فاصله داردامامزاده ابراهیم قتال(ع) از نوادگان محمد حنفی از فرزندان امام علی(ع) است و دارای شجره نامه به خط عربی میباشد.ابراهیم قتال (ع) در نبردی سنگین وتن به تن در کشور عراق توانست تعدادی زیادی از لشکر کفار را به همراه فرماندهانشان به هلاکت برساند چون تعداد کفار چندین برابر بود ندوبه شدت زخمی شده بودبه همراه خانواده ویارانش به منطقه کنونی یعنی کوههای جبل الحمرین که امامزاده در آن قرار دارد رسیدند ابراهیم قتال (ع)از شدت جراحات وارده در همان شب به شهادت رسید وبه کاروان جدش رسول الله (ص)پیوست. امام زاده به فرزندان یا نوادگان ائمه اطهار (ع) و بزرگان سادات گفته می شوند که پس از مهاجرت به ایران در سراسر روستاها و شهرهای ایران پراکنده شدند و به دلیل جایگاه والایی که در بین ایرانیان داشتند پس از وفاتشان محل دفنشان به بناهای مقدس و محل زیارت مردم تبدیل شد که به این مکان های مقدس نیز بقعه امام زاده گفته می شود. مهاجرت خاندان نبی اکرم(ص) به ایران مصادف با آغاز نهضت های عدالت خواهانه تشیع در نیمه دوم قرن اول هجری و با روی کارآمدن حکومت خاندان اموی می باشد. با گسترش مخالفت و مبارزات این نهضت ها، خلفای ستمگر اموی و عباسی دست به سرکوب این نهضت از طریق تعقیب، دستگیری و شکنجه گسترده فرزندان ائمه (ع)، سادات و علویان در مناطق حجاز و عراق که در آن زمان کانون اصلی مبارزات به شمار می آمد، کردند و نتیجه این فشارها و شکنجه های حکام ستمگر، مهاجرت پنهانی فرزندان و نوادگان ائمه (ع) و سادات به دیگر سرزمین های اسلامی و امن از جمله ایران بود. با بررسی روند مهاجرت این بزرگواران به ایران، می توان چنین نتیجه گیری که فرزندان و نوادگان ائمه اطهار (ع) و سادات در چهار گروه و در زمان های مختلف وارد ایران شدند: گروه اول، آنانی هستند که برای فرار از بیدادگریها و ستمهای امویان و به خصوص حجاج بن یوسف به سمت شرق کشور رفتند. گروه دوم دسته ای هستند که در زمان ولایت عهدی امام رضا (ع) به این سرزمین آمدند، گروه سوم نیز گروهی هستند که در مبارزه و مخالفت برخی از فرزندان امام علی(ع) بر خلفای عباسی و اموی شرکت داشتند و پس از شکست آنها به ایران گریختند و گروه چهارم که تعدادشان بیشتر از سه گروه دیگر هستند، کسانی هستند که در زمان حکومت علویان در مازندران به این منطقه مهاجرت کردند.امامزاده ابراهیم قتال(ع)از گروه سوم بود که به مبارزه باکفار برخاست وجان خود راتقدیم اسلام نمود. امامزاده سیدابراهیم قتال(ع) در منطقه بصره از توابع کشور عراق به طور مخفیانه به ارشاد مردم میپرداخت که پس از مدتی تحت تعقیب مأموران خلیفه وقت قرار گرفت و به ناچار شبانه به سوی ایران رهسپار گردید.ایشان در منطقه «علی غربی عراق» با مأموران خلیفه مواجه شد، از ناحیه پاها مجروح گردید و با همان وضعیت راه ایران را در پیش گرفت تا به «منصورآباد مهران» رسید و چند روزی در آنجا ماند، اما بنا به دلایلی تصمیم برگشت به بصره را گرفت.در راه بازگشت در منطقه «نصریان» به واسطه خونریزی زیاد به شهادت رسید و به وسیله عشایر منطقه در همان جا به خاک سپرده شد؛ از آن پس خانواده او که از جریان شهادتش مطلع میشوند به آن منطقه آمده و در کنارش مأوی میگیرند و بارگاه کوچکی برای او میسازند.
به روز ترین تصاویر زیبای امامزاده به همراه مناظر بکر آن بهار1395
عیدتان مبارک
توجه
استفاده از تصاویر این سایت با ذکر منبع یا آرم آن مانعی ندارد
شما هم اگر عکس های بسیار زیبا از امامزاده و مناظر آن گرفتی
به ادرس زیر بفرستید در صورت تاییدبه اشتراک دوستان خواهیم
گذاشت
syahkoh.1393@gmail.com
بزودی
این روایت ادامه دارد...
مرقد مطهرش در استان ایلام و در محور جادة دهلران -مهران و بعد از روستای بیشهدراز در 45 کیلومتری جنوب غربی شهرستان دهلران و 31 کیلومتری شمال علی غربی عراق و 30 کیلومتری غرب بیات الطیب و در روستای نصریان با طول جغرافیایی 10/46 و عرض جغرافیایی 05/33 درجه و ارتفاع 160 درجه از سطح دریا واقع است. این امامزاده در سمت چپ جاده و نزدیک به مرز عراق قرار دارد. از جاده اصلی تا نزدیکی امامزاده 10 کیلومتر فاصله دارد.
عیدتان مبارک
امامزاده ابراهیم قتال علیه السلام پذیرای مهمانان نوروزی
در سراسر کشور می باشد.
امام رضا (علیه السلام):
أمّا فَصْلُ الرَّبیعِ فَإنّهُ روُحُ الأزْمانِ.
فصل بهار روح زمانهاست.
پیامبر اکرم (ص)
اذا رأیتم الربیع فاکثروا ذکر النشور
هر گاه نوروز را دیدید بیشتر یاد قیامت کنید.
از پیامبر نقل شده است که می فرماید :
«
وَ رَوَوْا عَنِ النَّبِیِّ ص اغْتَنِمُوا بَرْدَ الرَّبِیعِ فَإِنَّهُ
یَفْعَلُ بِأَبْدَانِکُمْ مَا یَفْعَلُ بِأَشْجَارِکُمْ وَ اجْتَنِبُوا
بَرْدَ الْخَرِیفِ فَإِنَّهُ یَفْعَلُ بِأَبْدَانِکُمْ مَا یَفْعَلُ
بِأَشْجَارِکُمْ
سرمای بهار را غنیمت بشمارید که با بدن های شما همان
کاری را می کند که با درختان می کند و از سرمای پاییز دوری کنید که با بدن
های شما همان کاری را می کند که با درختان می کند .»
حضرت محمد ( ص ):
اگر می توانید هر روز را، نوروز کنید؛ یعنی در راه خدا به یکدیگر هدیه بدهید و با یکدیگر پیوند داشته باشید.
دعائم الاسلام، ج2، ص326
..............................................................................................................
همچنین از امام صادق(ع) روایت شده که:
'هرگاه نوروز شد، غسل کن و پاکیزه ترین لباس های خود را بپوش و با بهترین عطرهایت خود را خوشبو نما .'
تصاویری به یاد ماندنی از زوایای مختلف امامزاده ابرهیم قتال (ع)
بکر طبیعت دریاچه امامزاده ابراهیم قتال (ع)
بکر طبیعت دریاچه امامزاده ابراهیم قتال (ع)
مناظر بکر امامزاده در کنار دریاچه ضلع شمالی-بهار 95
2کیلومتری ضلع غربی امامزاده
1کیلومتری ضلع غربی امامزاده
نمایی از بکردریاچه امامزاده ابراهیم قتال علیه السلام
بکر مناظر دریاچه امامزاده ابراهیم قتال علیه السلام 27/12/1394 شمسی
امامزاده ابراهیم قتال علیه السلام 27/12/1394
امامزاده ابراهیم قتال علیه السلام 27/12/1394
امامزاده ابراهیم قتال علیه السلام 21/12/1394
دریاچه تفریحی امامزاده ابراهیم قتال (ع)
مناظر زیبای امامزاده
تصاویری ازامامزاده ابراهیم قتال علیه السلام جمعه21/12/1394
اردوی دانش آموزی -اداره آموزش و پروش دهلران در امامزاده ابراهیم قتال علیه السلام
جمعه21/12/1394
یکی ازکبوترهای حرم
حیات وحش دریاچه امامزاده
حیات وحش ضلع شرقی امامزاده
حیات وحش ضلع جنوبی امامزاده
تهیه شده در
فتو تاپو دهلران
کاری از دهلران تاریخ تمدن طلایی
زندگینامه امام حسین (ع)
دومین
فرزند برومند حضرت علی و(1) در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت فاطمه ،
که درود خدا بر ایشان باد، در خانه وحی و ولایت چشم به جهان گشود.
چون
خبر ولادتش به پیامبر گرامی اسلام (ص ) رسید، به خانه حضرت علی (ع ) و
فاطمه را فرمود تا کودکش را بیاورد. اسما او را در پارچه ای سپید (2) (س )
آمد و اسما پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد، آن گرامی به گوش راست او اذان
و به گوش چپ (3) او اقامه گفت . به روزهای اول یا هفتمین روز ولادت با
سعادتش ، امین وحی الهی ، جبرئیل ، فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد
ای رسول خدا، این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) چون علی برای تو
بسان هارون (5) که به عربی (حسین ) خوانده می شود نام بگذار. (4)برای موسی
بن عمران است ، جز آن که تو خاتم پیغمبران هستی .
و به این ترتیب نام
پرعظمت "حسین " از جانب پروردگار، برای دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندی را
برای کشت ، و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر او (6) فرزندش به عنوان
عقیقه (7) نقره صدقه داد.
حسین (ع ) و پیامبر (ص )
از ولادت
حسین بن علی (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش
سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد، مردم از اظهار محبت و لطفی که پیامبر
راستین اسلام (ص ) درباره حسین (ع ) ابراز می داشت ، به بزرگواری و مقام
شامخ پیشوای سوم آگاه شدند. سلمان فارسی می گوید: دیدم که رسول خدا (ص )
حسین (ع ) را بر زانوی خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و
پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی ، تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی ،
تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهای خدایی که نه نفرند و خاتم ایشان ،
(8) قائم ایشان (امام زمان "عج ") می باشد.
انس بن مالک روایت می کند: وقتی از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می داری ، فرمود:
بارها
رسول گرامی حسن (ع ) و حسین (ع ) را به سینه می فشرد و (9) حسن و حسین را،
(10) آنان را می بویید و می بوسید. ابوهریره که از مزدوران معاویه و از
دشمنان خاندان امامت است ، در عین حال اعتراف می کند که : "رسول اکرم را
دیدم که حسن و حسین را بر شانه های خویش نشانده بود و به سوی ما می آمد،
وقتی به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست (11)
داشته ، و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است .
عالی ترین ،
صمیمی ترین و گویاترین رابطه معنوی و ملکوتی بین پیامبر و حسین را می توان
در این جمله رسول گرامی اسلام (ص ) خواند که فرمود: "حسین از من و من از
(12) حسینم
حسین (ع ) با پدر
شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار
سپری شد، و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم ازجهان فروبست و به لقای پروردگار
شتافت ، مدت سی سال با پدر زیست . پدری که جز به انصاف حکم نکرد، و جز به
طهارت و بندگی نگذرانید، جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت .
پدری که در زمان حکومتش لحظه ای او را آرام نگذاشتند،همچنان که به هنگام
غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند. در تمام این مدت ، با دل و جان از اوامر
پدر اطاعت می کرد، و در چند سالی که حضرت علی (ع ) متصدی خلافت ظاهری شد،
حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامی ، مانند یک سرباز فداکار همچون
برادر بزرگوارش می کوشید، و در جنگهای "جمل "، "صفین " و "نهروان " شرکت و
به این ترتیب ، از پدرش امیرالمؤمنین (ع ) و دین خدا حمایت کرد و (13) داشت
. حتی گاهی در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض می کرد.
در زمان
حکومت عمر، امام حسین (ع ) وارد مسجد شد، خلیفه دوم را بر منبر رسول الله
(ص ) مشاهده کرد که سخن می گفت . بلادرنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: "از
منبر (14) پدرم فرود آی ....
امام حسین (ع ) با برادر
پس از
شهادت حضرت علی (ع )، به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع
)مامت و رهبری شیعیان به حسن بن علی (ع )، فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع )،
منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن
(ع ) گوش فرادارند. امام حسین (ع ) که دست پرورد وحی محمدی و ولایت علوی
بود، همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتی بنا بر مصالح اسلام و
جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ ، امام حسن (ع ) مجبور شد که با
معاویه صلح کند و آن همه ناراحتیها را تحمل نماید، امام حسین (ع ) شریک
رنجهای برادر بود و چون می دانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین معاویه
، در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) دهان آلوده اش را به بدگویی نسبت
به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود، امام حسین (ع )
به دفاع برخاست تا سخن در گلوی معاویه بشکند و سزای ناهنجاریش را به کنارش
بگذارد، ولی امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشی فراخواند، امام حسین (ع )
پذیرا شد و به جایش بازگشت ، آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه
(15) برآمد، و با بیانی رسا و کوبنده خاموشش ساخت .
امام حسین (ع ) در زمان معاویه
چون
امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنیا رحلت فرمود، به گفته
رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و وصیت حسن بن علی (ع ) امامت و رهبری
شیعیان به امام حسین (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبری جامعه گردید.
امام حسین (ع ) می دید که معاویه با اتکا به قدرت اسلام ، بر اریکه حکومت
اسلام به ناحق تکیه زده ، سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامی و قوانین
خداوند است ، و از این حکومت پوشالی مخرب به سختی رنج می برد، ولی نمی
توانست دستی فراز آورد و قدرتی فراهم کند تا او را از جایگاه حکومت اسلامی
پایین بکشد، چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نیز وضعی مشابه او داشت .
امام
حسین (ع ) می دانست اگر تصمیمش را آشکار سازد و به سازندگی قدرت بپردازد،
پیش از هر جنبش و حرکت مفیدی به قتلش می رساند، ناچار دندان بر جگر نهاد و
صبر را پیشه ساخت که اگر برمی خاست ، پیش از اقدام به دسیسه کشته می شد، و
از این کشته شدن هیچ نتیجه ای گرفته نمی شد.
بنابراین تا معاویه زنده
بود، چون برادر زیست و علم مخالفتهای بزرگ نیفراخت ، جز آن که گاهی محیط و
حرکات و اعمال معاویه را به باد انتقاد می گرفت و مردم را به آینده نزدیک
امیدوار می ساخت که اقدام مؤثری خواهد نمود. و در تمام طول مدتی که معاویه
از مردم برای ولایت عهدی یزید، بیعت می گرفت ، حسین به شدت با او مخالفت
کرد، و هرگز تن به بیعت یزید نداد و ولی عهدی او را نپذیرفت و حتی گاهی
(16) سخنانی تند به معاویه گفت و یا نامه ای کوبنده برای او نوشت .
معاویه هم در بیعت گرفتن برای یزید، به او اصراری نکرد و امام (ع ) همچنین بود و ماند تا معاویه درگذشت ...
قیام حسینی
یزید
پس از معاویه بر تخت حکومت اسلامی تکیه زد و خود را امیرالمؤمنین خواند،و
برای این که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبیت کند، مصمم شد برای نامداران
و شخصیتهای اسلامی پیامی بفرستد و آنان را به بیعت با خویش بخواند. به
همین منظور، نامه ای به حاکم مدینه نوشت و در آن یادآور شد که برای من از
حسین (ع ) بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاکم این خبر را به
امام حسین (ع ) رسانید و جواب مطالبه نمود. امام حسین (ع ) چنین فرمود:
"انا
لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل (17)
یزید آن گاه که افرادی چون یزید، (شراب خوار و قمارباز و بی ایمان و ناپاک
که حتی ظاهر اسلام را هم مراعات نمی کند) بر مسند حکومت اسلامی بنشیند،
باید فاتحه اسلام را خواند. (زیرا این گونه زمامدارها با نیروی اسلام و به
نام اسلام ، اسلام را از بین می برند.)
امام حسین (ع ) می دانست اینک که
حکومت یزید را به رسمیت نشناخته است ، اگر در مدینه بماند به قتلش می
رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفی از مدینه به سوی مکه حرکت کرد.
آمدن آن حضرت به مکه ، همراه با سرباز زدن او از بیعت یزید، در بین مردم
مکه و مدینه انتشار یافت ، و این خبر تا به کوفه هم رسید. کوفیان از امام
حسین (ع ) که در مکه بسر می برد دعوت کردند تا به سوی آنان آید و زمامدار
امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقیل ، پسر عموی خویش را به کوفه فرستاد
تا حرکت و واکنش اجتماع کوفی را از نزدیک ببیند و برایش بنویسد. مسلم به
کوفه رسید و با استقبال گرم و بی سابقه ای روبرو شد، هزاران نفر به عنوان
نایب امام (ع ) با او بیعت کردند، و مسلم هم نامه ای به امام حسین (ع )
نگاشت و حرکت فوری امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسین (ع )
کوفیان را به خوبی می شناخت ، و بی وفایی و بی دینی شان را در زمان حکومت
پدر و برادر دیده بود و می دانست به گفته ها و بیعتشان با مسلم نمی توان
اعتماد کرد، و لیکن برای اتمام حجت و اجرای اوامر پروردگار تصمیم گرفت که
به سوی کوفه حرکت کند.
با این حال تا هشتم ذی حجه ، یعنی روزی که همه
مردم مکه عازم رفتن به "منی " بودند و هر کس در راه مکه جا مانده بود با
عجله تمام می خواست خود را به مکه (18) برساند، آن حضرت در مکه ماند و در
چنین روزی با اهل بیت و یاران خود، از مکه به طرف عراق خارج شد و با این
کار هم به وظیفه خویش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پیغمبر
امت ، یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نکرده ، بلکه علیه او قیام
کرده است .
یزید که حرکت مسلم را به سوی کوفه دریافته و از بیعت کوفیان
با او آگاه شده بود، ابن زیاد را (که از پلیدترین یاران یزید و از کثیفترین
طرفداران حکومت بنی امیه بود) به کوفه فرستاد. ابن زیاد از ضعف ایمان و
دورویی و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهدید ارعاب ، آنان را از دور و
بر مسلم پراکنده ساخت ، و مسلم به تنهایی با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت ،
و پس از جنگی دلاورانه و شگفت ، با شجاعت شهید شد.
(سلام خدا بر او
باد). و ابن زیاد جامعه دورو و خیانتکار و بی ایمان کوفه را علیه امام حسین
(ع ) برانگیخت ، و کار به جایی رسید که عده ای از همان کسانی که برای امام
(ع ) دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام
حسین (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسین (ع ) از همان شبی
که از مدینه بیرون آمد، و در تمام مدتی که در مکه اقامت گزید، و در طول راه
مکه به کربلا، تا هنگام شهادت ، گاهی به اشاره ، گاهی به اعلان می داشت که
: "مقصود من از حرکت ، رسوا ساختن حکومت ضد اسلامی یزید و صراحت ،
برپاداشتن امر به معروف و نهی از منکر و ایستادگی در برابر ظلم و ستمگری
است و جز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدی هدفی ندارم .
و این
مأموریتی بود که خداوند به او واگذار نموده بود، حتی اگر به کشته شدن خود و
اصحاب و فرزندان و اسیری خانواده اش اتمام پذیرد. رسول گرامی (ص ) و
امیرمؤمنان (ع) و حسن بن علی (ع ) پیشوایان پیشین اسلام ، شهادت امام حسین
(ع ) را بارها بیان فرموده بودند. حتی در هنگام ولادت امام حسین (ع )، و
خود امام حسین (ع ) به (19) رسول گرانمایه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده
بود.
علم امامت می دانست که آخر این سفر به شهادتش می انجامد، ولی او
کسی نبود که در برابر دستور آسمانی و فرمان خدا برای جان خود ارزشی قائل
باشد، یا از اسارت خانواده اش واهمه ای به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا
را کرامت و شهادت را سعادت می پنداشت . (سلام ابدی خدا بر او باد) .
خبر
"شهادت حسین (ع ) در کربلا" به قدری در اجتماع اسلامی مورد گفتگو واقع شده
بود که عامه مردم از پایان این سفر مطلع بودند. چون جسته و گریخته ، از
رسول الله (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و امام حسن بن علی (ع ) و دیگر بزرگان
صدر اسلام شنیده بودند. بدینسان حرکت امام حسین (ع ) با آن درگیریها و
ناراحتیها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشدید کرد. بویژه که خود در
طول راه می فرمود: "من کان باذلا فینا مهجته (20) و موطنا علی لقاء الله
نفسه فلیرحل معنا.
هر کس حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد و به
ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بیاید. و لذا در بعضی از دوستان این توهم
پیش آمد که حضرتش را از این سفر منصرف سازند.
غافل از این که فرزند علی
بن ابی طالب (ع ) امام و جانشین پیامبر، و از دیگران به وظیفه خویش آگاهتر
است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد کشید.
باری امام
حسین (ع ) با همه این افکار و نظریه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خویش
ادامه داد، و کوچکترین خللی در تصمیمش راه نیافت .
سرانجام ، رفت ، و
شهادت را دریافت . نه خود تنها، بلکه با اصحاب و فرزندان که هر یک ستاره ای
درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و کشته شدند، و خونهایشان شنهای گرم دشت
کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید (باقی مانده
بسترهای گناه آلود خاندان امیه ) جانشین رسول خدا نیست ، و اساسا اسلام از
بنی امیه و بنی امیه از اسلام جداست .
راستی هرگز اندیشیده اید اگر
شهادت جانگداز و حماسه آفرین حسین (ع ) به وقوع نمی پیوست و مردم یزید را
خلیفه پیغمبر (ص ) می دانستند، و آن گاه اخبار دربار یزید و شهوترانیهای او
و عمالش را می شنیدند، چقدر از اسلام متنفر می شدند، زیرا اسلامی که خلیفه
پیغمبرش یزید باشد، به راستی نیز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام
حسین (ع ) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت را به گوش مردم برسانند.
و شنیدیم و خواندیم که در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن
پسر زیاد و دربار نکبت بار یزید، هماره و همه جا دهان گشودند و فریاد زدند،
و پرده زیبای فریب را از چهره زشت و جنایتکار جیره خواران بنی امیه
برداشتند و ثابت کردند که یزید سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لیاقت خلافت
ندارد و این اریکه ای که او بر آن تکیه زده جایگاه او نیست . سخنانشان
رسالت شهادت حسینی را تکمیل کرد، طوفانی در جانها برانگیختند، چنان که نام
یزید تا همیشه مترادف با هر پستی و رذالت و دناءت گردید و همه آرزوهای
طلایی و شیطانیش چون نقش بر آب گشت . نگرشی ژرف می خواهد تا بتوان بر همه
ابعاد این شهادت عظیم و پرنتیجه دست یافت .
از همان اوان شهادتش تا کنون
، دوستان و شیعیانش ، و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج می گذارند،
همه ساله سالروز به خون غلتیدنش را، سالروز قیام و شهادتش را با سیاه پوشی
و عزاداری محترم می شمارند، و خلوص خویش را با گریه بر مصایب آن بزرگوار
ابراز می دارند. پیشوایان مآل اندیش و معصوم ما، هماره به واقعه کربلا و به
زنده داشتن آن عنایتی خاص داشتند.
غیر از این که خود به زیارت مرقدش می
شتافتند و عزایش را بر پا می داشتند، در فضیلت عزاداری و محزون بودن برای
آن بزرگوار، گفتارهای متعددی ایراد فرموده اند. ابوعماره گوید: "روزی به
حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسیدم ، فرمود اشعاری در سوگواری حسین
برای ما بخوان . وقتی شروع به خواندن نمودم صدای گریه حضرت برخاست ، من می
خواندم و آن عزیز می گریست ، چندان که صدای گریه از خانه برخاست .
بعد
از آن که اشعار را تمام کردم ، امام (ع ) در فضلیت و ثواب مرثیه و گریاندن
مردم بر امام (21) حسین (ع ) مطالبی بیان فرمود و نیز از آن جناب است که
فرمود: "گریستن و بی تابی کردن در هیچ مصیبتی شایسته (22) نیست مگر در
مصیبت حسین بن علی ، که ثواب و جزایی گرانمایه دارد.
باقرالعلوم ، امام
پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که یکی از اصحاب بزرگ او است فرمود: "به شیعیان
ما بگویید که به زیارت مرقد حسین بروند، زیرا بر هر شخص باایمانی که (23)
به امامت ما معترف است ، زیارت قبر اباعبدالله لازم می باشد.
امام صادق
(ع ) می فرماید: "ان زیارة الحسین علیه السلام افضل ما یکون من الاعمال .
(24) همانا زیارت حسین (ع ) از هر عمل پسندیده ای ارزش و فضیلتش بیشتر است .
زیرا
که این زیارت در حقیقت مدرسه بزرگ و عظیم است که به جهانیان درس ایمان و
عمل صالح می دهد و گویی روح را به سوی ملکوت خوبیها و پاکدامنیها و
فداکاریها پرواز می دهد. هر چند عزاداری و گریه بر مصایب حسین بن علی (ع )،
و مشرف شدن به زیارت قبرش و بازنمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسه ساز کربلایش
ارزش و معیاری والا دارد، لکن باید دانست که نباید تنها به این زیارتها و
گریه ها و غم گساریدن اکتفا کرد، بلکه همه این تظاهرات ، فلسفه دین داری ،
فداکاری و حمایت از قوانین آسمانی را به ما گوشزد می نماید، و هدف هم جز
این نیست ، و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینی آموختن انسانیت و خالی بودن دل
از هر چه غیر از خداست می باشد، و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم
، هدف مقدس حسینی به فراموشی می گراید.
اخلاق و رفتار امام حسین (ع )
با
نگاهی اجمالی به 56سال زندگی سراسر خداخواهی و خداجویی حسین (ع )، درمی
یابیم که هماره وقت او به پاکدامنی و بندگی و نشر رسالت احمدی و مفاهیم
عمیقی والاتر از درک و دید ما گذشته است . اکنون مروری کوتاه به زوایای
زندگانی آن عزیز، که پیش روی ما است :
جنابش به نماز و نیایش با
پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسیاری و حتی در آخرین شب
(25) داشت . گاهی در شبانه روز صدها رکعت نماز می گزاشت .
زندگی دست از
نیاز و دعا برنداشت ، و خوانده ایم که از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با
خدای خویش به خلوت بنشیند. و فرمود: "خدا می داند که من نماز و تلاوت (26)
قرآن و دعای زیاد و استغفار را دوست دارم (27) حضرتش بارها پیاده به خانه
کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.
ابن اثیر در کتاب "اسد الغابة "
می نویسد: "کان الحسین رضی الله عنه فاضلا کثیر الصوم و الصلوة و الحج و
الصدقة و افعال (28) الخیر جمیعها. حسین (ع ) بسیار روزه می گرفت و نماز می
گزارد و به حج می رفت و صدقه می داد و همه کارهای پسندیده را انجام می
داد.
شخصیت حسین بن علی (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود
که وقتی با برادرش امام مجتبی (ع ) پیاده به کعبه می رفتند، همه بزرگان و
شخصیتهای اسلامی به (29) احترامشان از مرکب پیاده شده ، همراه آنان راه می
پیمودند.
احترامی که جامعه برای حسین (ع ) قائل بود، بدان جهت بود که او
با مردم زندگی می کرد - از مردم و معاشرتشان کناره نمی جست - با جان جامعه
هماهنگ بود، چونان دیگران از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود، و
بالاتر از همه ایمان بی تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و یاور مردم
ساخته بود.
و گرنه ، او نه کاخهای مجلل داشت و نه سربازان و غلامان
محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمی بستند، و
حرم رسول الله (ص ) را برای او خلوت نمی کردند... این روایت یک نمونه از
اخلاق اجتماعی اوست ، بخوانیم :
روزی از محلی عبور می فرمود، عده ای از
فقرا بر عباهای پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره های خشکی می خوردند،
امام حسین (ع ) می گذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت ، نشست و تناول
فرمود و آن گاه بیان داشت : "ان الله لا یحب المتکبرین "، خداوند متکبران
را دوست نمی دارد. (30)
پس فرمود: "من دعوت شما را اجابت کردم ، شما هم دعوت مرا اجابت کنید.
آنها
هم دعوت آن حضرت را پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد
و بدین ترتیب پذیرایی گرمی (31) هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان
بیاورند، از آنان به عمل آمد، و نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل
خویش به جامعه آموخت .
شعیب بن عبدالرحمن خزاعی می گوید: "چون حسین بن
علی (ع ) به شهادت رسید، بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند، علتش را از
امام زین العابدین (ع ) پرسیدند، فرمود این پینه ها اثر کیسه های غذایی
است که پدرم شبها به دوش می کشید و به خانه (32) زنهای شوهرمرده و کودکان
یتیم و فقرا می رسانید.
علائلی در کتاب "سمو المعنی " می نویسد:
"ما
در تاریخ انسان به مردان بزرگی برخورد می کنیم که هر کدام در جبهه و جهتی
عظمت و بزرگی خویش را جهان گیر ساخته اند، یکی در شجاعت ، دیگری در زهد، آن
دیگری در سخاوت ، و... اما شکوه و بزرگی امام حسین (ع ) حجم عظیمی است که
ابعاد بی نهایتش هر یک مشخص کننده یک عظمت فراز تاریخ است ، گویا او جامع
همه (33) والاییها و فرازمندیها است .
آری ، مردی که وارث بی کرانگی
نبوت محمدی است ، مردی که وارث عظمت عدل و مروت پدری چون حضرت علی (ع ) است
و وارث جلال و درخشندگی فضیلت مادری چون حضرت فاطمه (س ) است ، چگونه
نمونه برتر و والای عظمت انسان و نشانه آشکار فضیلتهای خدایی نباشد. درود
ما بر او باد که باید او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهیم .
امام
حسین (ع ) و حکایت زیستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها
نمونه یک بزرگ مرد تاریخ را برای ما مجسم می سازد، بلکه او با همه خویشتن ،
آیینه تمام نمای فضیلتها، بزرگ منشیها، فداکاریها، جان بازیها، خداخواهیها
وخداجوییها می باشد، او به تنهایی می تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و
سعادت بشریت را ضامن گردد. بودن و رفتنش ، معنویت و فضیلتهای انسان را
ارجمند نمود.
پی نوشتها:
در سال و ماه و روز ولادت امام حسین (ع ) اقوال دیگری هم گفته شده است ، ولی (1)
ما قول مشهور بین شیعه را نقل کردیم . ر. به . ک . اعلام الوری طبرسی ، ص .213
احتمال دارد منظور از اسما، دختر یزید بن سکن انصاری باشد. ر. به . ک . اعیان (2)
الشیعه ، جزء ,11 ص .167
امالی شیخ طوسی ، ج 1، ص .377 (3)
شبر بر وزن حسن ، و شبیر بر وزن حسین ، و مبشر بر وزن محسن ، نام پسران هارون (4)
بوده است و پیغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسین و محسن را به این سه نام
نامیده است - تاج العروس ، ج 3، ص ,389 این سه کلمه در زبان عبری همان معنی را
دارد که حسن و حسین و محسن در زبان عربی دارد - لسان العرب ، ج ,66 ص .60
معانی الاخبار، ص .57 (5)
در منابع اسلامی درباره عقیقه سفارش فراوان شده و برای سلامتی فرزند بسیار (6)
مؤثر دانسته شده است . ر. به . ک . وسائل الشیعه ، ج ,15 ص 143به بعد.
کافی ، ج 6، ص .33 (7)
مقتل خوارزمی ، ج 1، ص 146- کمال الدین صدوق ، ص .152 (8)
سنن ترمذی ، ج 5، ص .323 (9)
ذخائر العقبی ، ص .122 (10)
الاصابه ، ج ,11 ص .30 (11)
سنن ترمذی ، ج 5، ص 324- در این قسمت روایاتی که در کتابهای اهل تسنن آمده (12)
است نقل شد تا برای آنها هم سندیت داشته باشد.
الاصابه ، ج 1، ص .333 (13)
تذکرة الخواص ابن جوزی ، ص 34- الاصابه ، ج 1، ص ,333 آن طور که بعضی از (14)
مورخین گفته اند این موضوع تقریبا در سن ده سالگی امام حسین (ع ) اتفاق افتاده
است .
ارشاد مفید، ص .173 (15)
رجال کشی ، ص 94- کشف الغمة ، ج 2، ص .206 (16)
مقتل خوارزمی ، ج 1، ص 184- لهوف ، ص .20 (17)
روز هشتم ماه ذیحجه مستحب است که حاجیها به "منی " بروند، و در آن زمان به (18)
این حکم استحبابی عمل می کردند، ولی در زمان ما مرسوم شده است که از روز هشتم
یکسره به عرفات می روند.
کامل الزیارات ، ص 68به بعد - مشیر الاحزان ، ص 9. (19)
لهوف ، ص .53 (20)
کامل الزیارات ، ص .105 (21)
کامل الزیارات ، ص .101 (22)
کامل الزیارات ، ص .121 (23)
کامل الزیارات ، ص .147 (24)
عقد الفرید، ج 3، ص .143 (25)
ارشاد مفید، ص .214 (26)
مناقب ابن شهرآشوب ، ج 3، ص 224- اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (27)
اسد الغابة ، ج 2، ص .20 (28)
ذکری الحسین ، ج 1، ص ,152 به نقل از ریاض الجنان ، چاپ بمبک ی ، ص 241- (29)
انساب الاشراف .
سوره نحل ، آیه .22 (30)
تفسیر عیاشی ، ج 2، ص .257 (31)
مناقب ، ج 2، ص .222 (32)
از کتاب سمو المعنی ، ص 104به بعد، نقل به معنی شده است . (33)
منبع موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
آدرس های انلاین امامزاده ابراهیم قتال (ع)
کافیست فقط روی آدرس ها کلیک کنید
سایت میهن بلاگ--a-abrahemghatal.mihanblog.com
سایت بلاگ اسکای --a-abrahemghatal.blogsky.com
موقعیت
امامزاده ابراهیم قتال (ع)
در دهلران
ادرس ایمیل جهت ارسال مطلب
syahkoh.1393@gmail.com
باسمه تعالی
واقعه غدیر خم و اهمیت آن(1)
سرتاسر
حیات طیبه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و لحظه به لحظه آن در
نزد مسلمانان دارای اهمیتی بس شگرف و والاست؛ چرا که نه تنها کلام رسول
اکرم به نص صریح آیات قرآن، عاری از هرگونه هوا و هوس و متصل به سرچشمه وحی
است(2)، بلکه عمل و فعل آن بزرگوار نیز بر تک تک مسلمانان حجت است و صراط
مستقیم را به عالمیان مینمایاند.(3) اما در این میان، مقاطعی خاص از زندگی
آن بزرگوار، به جهات گوناگون از اهمیتی ویژه برخوردار میباشد که یکی از
بارزترین آنها، واقعه غدیر خم است. واقعه غدیر از ابعاد مختلف و از جهات
متفاوت، دارای درخشندگی و تلألؤ خاصی در تاریخ اسلام است. کمتر مقطع تاریخی
را میتوان در جهان اسلام یافت که از لحاظ سند، اطمینان از اصل وقوع، کثرت
راویان و اعتماد بزرگان و علمای مسلمین، قوت و استحکامی نظیر این رویداد
مهم داشته باشد.
هنگامی
که به راویان حدیث غدیر مینگریم، در مرتبه نخست نام اهل بیت گرامی رسول
خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی امام علی (علیه السلام)، فاطمه زهرا
(سلام الله علیها)، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام)
دیده میشود و در مرتبه بعدی نام حدود 110 تن از صحابه پیامبر اسلام(4) به
چشم میخورد که در این میان، نام افرادی شاخص از میان صحابه همچون:
1- ابوبکر بن ابیقحافه
2- عمر بن الخطاب
3- عثمان بن عفان
4- عایشه بنت ابیبکر
5- سلمان فارسی
6- ابوذر غفاری
7- عمار یاسر
8- زبیر بن عوام
9- عباس بن عبدالمطلب
10- ام سلمه
11- زید بن ارقم
12- جابر بن عبدالله انصاری
13- ابوهریره
14- عبدالله بن عمر بن الخطاب
و...
توجه آدمی را به خود جلب میکند که تمامی آنان در محل غدیر حاضر بودهاند و
حدیث غدیر را بدون واسطه نقل نمودهاند. سپس در میان تابعین(5)، حدیث غدیر
از 83 تن از تابعین نقل شده است که از جمله آنان میتوان به:
1- اصبغ بن نباته
2- سالم بن عبدالله بن عمر بن الخطاب
3- سعید بن جبیر
4- سلیم بن قیس
5- عمر بن عبدالعزیز(خلیفه اموی)
و... اشاره نمود.
پس
از تابعین، در میان علمای اهل تسنن از قرن دوم تا قرن سیزدهم، 360 تن،
حدیث غدیر را در آثار خویش نقل نمودهاند که 3 تن از صاحبان صحاح سته (صحاح
ششگانه)(6) و دو تن از پیشوایان فقهی اهل تسنن(7) نیز در شمار این بزرگان
جای دارند.(8)
در
بین محدثین و علمای شیعه نیز افراد فراوانی حدیث غدیر را در کتب مختلف،
روایت نمودهاند، که تعداد دقیق آنان مشخص نیست. از این اندیشمندان میتوان
به:
1- شیخ کلینی
2- شیخ صدوق
3- شیخ مفید
4- سید مرتضی
و... اشاره نمود.(9)
بنا
بر آنچه که ذکر گردید، در میان بزرگان و محدثین اهل سنت و به دنبال دقت
آنان بر روی راویان و طرق متفاوت نقل حدیث غدیر، اندیشمندان بسیاری، حدیث
غدیر را حدیثی حسن(10)(11) و عده کثیری روایت غدیر را روایتی صحیح(12)
دانستهاند(13) و حتی نزد عدهای از بزرگترین صاحبنظران اهل تسنن، با توجه
به شمار فراوان راویان و طرق متعدد نقل حدیث، که روایت غدیر دارد، آنرا
حدیثی متواتر(14) ذکر نمودهاند.(15) علما، بزرگان و محدثین شیعه نیز
بالاتفاق، غدیر را حدیثی متواتر میدانند.(16)(17)
بر
این اساس و بر طبق آنچه که گذشت، به خوبی آشکار میگردد یکی از مهمترین
وقایع تاریخ پرفراز و نشیب اسلام که در بین عامه مسلمانان، واقعهای مسلم،
پذیرفته شده و قطعی تلقی میگردد، واقعه غدیر خم است.
از
منظری دیگر، آنچه که بر گونه غدیر، رنگ جاودانگی میزند؛ و اهمیت این
واقعه را مضاعف میگرداند، نزول 2 آیه از قرآنکریم، یکی آیه 67 سوره
مائده(18) و دیگری آیه 3 سوره مائده،(19) در ارتباط با این رویداد بزرگ است
که بر طبق نظر مفسران نامآور شیعه و سنی، شأن نزول این آیات، مربوط به
واقعه غدیر خم میباشد.(20)(21) هنگامی که کمی بیشتر در مقایسه مفاد این
آیات و لحن آنها با سایر آیات قرآن کریم میاندیشیم، درمییابیم اگر نگوییم
چنین آهنگ کلامی در میان سایر آیات بینظیر است، لااقل کمتر آیهای را
میتوان یافت که مضامین و لحنی شبیه به این دو آیه داشته باشد. طبیعی است
هر مسلمان هنگامی که در تلاوت قرآن بدین دو آیه میرسد، شگفت زده از خویش
بپرسد این چه امر خطیری است که عدم ابلاغ آن توسط پیامبر اکرم (صلی الله
علیه و آله و سلم)، زحمات 23 ساله آن حضرت را تباه میگرداند و در این
صورت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز رسالت خویش را به مردم
نرسانده و وظیفه پیامبری را بجای نیاورده است؟ واقعاً این چه پیامی است که
خداوند متعال به پیامبر خویش وعده داده است تا او را در زمینه ابلاغ آن،
حافظ و نگهدار باشد؟ به علاوه، مگر این موضوع چه اهمیتی دارد که ابلاغ این
پیام به امت و پیروی مردم از آن، سبب کامل شدن دین و تمام شدن نعمت و رضایت
پروردگار میگردد؟
پس
دیگر جای هیچ تردیدی باقی نمیماند که روز نزول و ابلاغ این امر مهم و
خطیر که بدین واسطه، روز اکمال دین و رضایت پروردگار محسوب میگردد، دارای
اهمیت بسزایی در میان مسلمین خواهد بود.(22)
از
آنچه که گذشت، مشخص میگردد علاوه بر مورخان که به تناسب فن خویش (و البته
به دلیل اثرات و نتایجی که بر پایه این مطالعه بنا میگردد)، به واقعه
غدیر نگاهی موشکافانه دارند،(23) غدیر از آن جهت که حدیثی قطعی و متواتر
است و کار یک محدث، شناسایی احادیث معتبر و دقت بر روی مفاهیم آنهاست، مورد
توجه محدثین است(24) و دارای جایگاهی ویژه در کتب مختلف حدیث میباشد. به
خاطر نزول 2 آیه ویژه از قرآن کریم درباره این واقعه که القاکننده مفهومی
منحصر بفرد و دارای لحنی کمنظیر در میان سایر آیات است، غدیر منشأ بحثهای
گوناگونی در کتب تفسیری میباشد.(25) با تکیه بر مفاهیم این آیات و اثرات
شگرف اعتقادی مترتب بر آن، این واقعه منظور نظر مخصوص متکلمان واقع گشته
است.(26) حتی لغویین نیز توجه خاص خویش را به این رویداد مهم معطوف
داشتهاند و به هنگام شرح و توضیح کلمه غدیر خم (که نام محلی است)، به اصل
این رویداد اشاره نمودهاند.(27) ادیبان و شعرای بسیاری در میان امت اسلامی
در طول 14 قرن، از همان لحظه وقوع و در همان صحنه گرفته تا روزگار معاصر،
همواره این واقعه بزرگ را در آثار و اشعار خویش، توصیف و تشریح
نمودهاند.(28)
آنچه
که تاکنون ذکر شد، گوشهای از اهمیت رویداد غدیر خم بود که در حد گنجایش
این مقاله، به آن اشاره گردید. ما در این مجال به دنبال جستجو و تحقیق
درباره این رویداد بزرگ اسلامی و این بُرهه از حیات رسول اکرم (صلی الله
علیه و آله و سلم) میباشیم تا هرچه بیشتر و البته با رعایت اختصار،
بتوانیم زوایای گوناگون آن را بررسی نماییم. لذا در ادامه، ابتدا اصل
واقعه را به گونهای که در بین مسلمین مشهور و مورد اتفاق است، نقل نموده،
سپس به بررسی مفاد حدیث غدیر میپردازیم و بر روی مفاهیم آن، هرچه بیشتر
تأمل مینماییم و در انتها نیز نتایجی را که به دنبال واقعه غدیر جلوهگر
میگردد و مستلزم توجه ویژه مسلمانان میباشد، بر میشماریم.
واقعه غدیر خم
پیامبر
اکرم بنا بر امر الهی، در سال دهم هجرت تصمیم به زیارت خانه خدا و
بجاآوردن حج نمودند؛ لذا مردم را از این امر مطلع کردند(29) و حتی برای
آگاه نمودن اهالی مناطق مختلف، قاصدانی را به آن شهرها گسیل داشتند.
فرستادگان حضرت نیز همانگونه که وجود مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و
سلم) خود اعلام نموده بودند، این پیام را به مردم رساندند که این آخرین حج
رسول خداست و این سفر دارای اهمیت فراوانی است. هر کس که توانایی و
استطاعت آن را دارد، بر او لازم است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و
سلم) را در این سفر همراهی نماید. گرچه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و
سلم) با همراهی عدهای از اصحاب خویش پیش از این، اعمال عمره مفرده را
انجام داده بودند،(30) اما این نخستین بار و تنها مرتبهای در طول حیات
طیبه پیامبر اسلام بود که بنا بر امر الهی، حضرت تصمیم به بجایآوردن و
تعلیم مناسک حج گرفتند. پس از این اعلام، جمعیت کثیری در مدینه جهت همراهی
با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و بجای آوردن اعمال حج، مجتمع
گشتند. مورخان و صاحبنظران از این سفر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و
سلم) با عنوان حجةالوداع(31)، حجةالاسلام، حجةالبلاغ(32)، حجة الکمال و
حجة التمام(33) یاد مینمایند.
رسول
اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با پای پیاده و در حالیکه غسل نموده
بودند، در روز شنبه 24 یا 25 ذیقعده به همراه همراهان خود و اهلبیت
گرامیشان و عامه مهاجرین و انصار و جمعیت کثیری که گرداگرد حضرت اجتماع
کرده بودند، به قصد بجای آوردن مناسک حج از مدینه خارج گشتند. تعداد جمعیتی
که به همراه حضرت از مدینه خارج شده بودند را بین 70000 تا 120000 (و حتی
برخی بیشتر از 120000) نقل نمودهاند؛(34) اما افراد بسیاری به غیر از این
عده، نظیر اشخاصی که در مکه مقیم بودند و یا اشخاصی که از شهرهای دیگر خود
به مکه آمده و در آنجا به حضرت ملحق شدند، به همراه پیامبر و با اقتدای به
ایشان مناسک حج را در این سفر بجای آورده و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و
سلم) را همراهی نمودند. امام علی، پیش از تصمیم پیامبر برای بجای آوردن
مناسک حج، از طرف ایشان برای تبلیغ اسلام و نشر معارف الهی به یمن فرستاده
شده بودند؛ اما هنگامی که از تصمیم پیامبر برای سفر حج و لزوم همراهی سایر
مسلمین با آن حضرت در این سفر، آگاه گشتند، به همراه عدهای از یمن به سمت
مکه حرکت نمودند و در آنجا پیش از آغاز مناسک، به رسول اکرم (صلی الله
علیه و آله و سلم) ملحق شدند.(35)
رسول
خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و همراهیان آن حضرت، در میقات مسجد شجره
مُحرم گشتند و بدین ترتیب اعمال حج را آغاز نمودند. گرچه اصول و کلیات
مناسک حج قبلاً و به هنگام نزول آیات مربوطه، توسط رسول اکرم (صلی الله
علیه و آله و سلم) توضیح داده شده بود، اما در این سفر، پیامبر این اعمال
را به طور عَملی برای مردم آموزش داده و جزئیات را برای آنان تبین نمودند و
در مواقف گوناگون، با ایراد خطابه، مردم را نسبت به سایر تکالیف الهی و
وظایف شرعیشان آگاهی بخشیدند.
سرانجام
اعمال حج، پایان یافت و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به همراه
جمعیت کثیری که ایشان را همراهی مینمودند، شهر مکه را ترک نمودند و
رهسپار مدینه شدند که در بین راه به محل غدیر خم رسیدند.
غدیر
در لغت به معنای آبریز و مسیل،(36) و غدیر خم در جغرافیا، نام محلی است که
به خاطر وجود برکهای در این محل، که در آن آب باران جمع میشده است، به
این نام (غدیر خم) شهرت یافته است. غدیر در 3 - 4 کیلومتری جُحفه واقع شده و
جحفه در 64 کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقاتهای پنجگانه میباشد.
در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا میشود.(37) غدیر
خم به علت وجود مقداری آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت
کاروانیان واقع میشد اما دارای گرمایی طاقت فرسا و شدید بود.(38)
هنگامی
که رسول اکرم در روز 5شنبه 18 ذیالحجه به وادی غدیر خم رسیدند و پیش از
جدایی اهالی شام، مصر و عراق از میان جمعیت، جبرئیل امین از جانب خداوند
بر ایشان نازل گردید و آیه: « یا أیها الرّسول بلّغ ما أنزل الیک من ربّک
فان لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من النّاس »(39) را نازل نمود و
از جانب حق تعالی، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را امر نمود تا
حکم آنچه را که در قبل بر پیامبر درباره امام علی نازل گشته بود، به مردم
ابلاغ نمایند. در این هنگام، پیشتازان کاروان و افرادی که جلوتر حرکت
مینمودند، حوالی جحفه رسیده بودند. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
پس از نزول آیه، دستور توقف کاروانیان را صادر نمودند و امر فرمودند تا
آنانی که پیشاپیش حرکت مینمودند، به محل غدیر بازگردند و افرادی که در پس
قافله، عقب مانده بودند، سریعتر به کاروان در این وادی، ملحق شوند.(40)
همچنین به چند تن از صحابه دستور دادند تا فضای زیر چند درخت کهنسال را که
در آن محل قرار داشتند، آماده نمایند؛ خارها را از زمین برکنند و سنگهای
ناهموار موجود در زیر آن درختان را جمعآوری نمایند. در این هنگام، زمان به
جای آوردن نماز ظهر فرارسید و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
فریضه ظهر را در گرمای شدید،(41)(42) به همراه جمعیت کثیر حاضر، ادا
نمودند. شدت گرما در وادی غدیر به حدی بود که اشخاص، گوشهای از ردا و لباس
خویش را برای در امان بودن از شدت تابش آفتاب، بر سر میافکندند و مقداری
از آنرا برای کاستن از شدت گرمای شنها و سنگها، در زیر پای خویش
میگستردند.(43) برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز پارچهای
بر روی شاخسار آن درختان کهن افکندند تا مانعی در برابر حرارت موجود و تابش
خورشید، ایجاد نمایند. هنگامی که حضرت از نماز فارغ گشت، از جهاز شتران،
در همان محلی که به فرمان رسول خدا توسط صحابه آماده شده بود، منبری ساختند
و وجود مقدس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر فراز آن در آمدند
و شروع به ایراد خطبه، با صدایی بلند و رسا نمودند؛ در حالیکه جمعیت
فراوان همراه پیامبر، بر گرداگرد حضرت جمع گشته بودند و به سخنان نبیاکرم
(صلی الله علیه و آله و سلم) گوش فرا میدادند و برخی از افراد نیز برای
آنکه همگان از کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلع گردند،
سخنان آن حضرت را با صدایی بلند برای افرادی که دورتر قرار داشتند، تکرار
مینمودند.
خطابه حضرت در میان جمعیت بدین گونه ایراد گردید:
«
حمد و ستایش مخصوص خداوند است و از او یاری میخواهیم و به او ایمان داریم
و از شرور نفسهایمان و زشتیهای کردارمان، به او پناه میبریم؛ خداوندی که
هدایتگری وجود ندارد برای کسانی که گمراهشان نماید و گمراه کنندهای وجود
ندارد برای اشخاصی که او هدایتشان نماید و شهادت میدهم که جز خدا، معبودی
نیست و محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بنده و فرستاده اوست و اما بعد؛ ای
مردم، خداوند لطیف و خبیر (دارای لطف فراوان و بسیار آگاه) مرا خبر داد که
من به زودی (به سوی او) فرا خوانده میشوم و (دعوت او را) اجابت خواهم
نمود.(44) من مسئول هستم و شما نیز مسئولید. پس (درباره دعوت و مسئولیت من)
چه میگویید؟ »
حاضران در پاسخ گفتند: « شهادت میدهیم که دعوت خویش را ابلاغ نمودی و نصیحت کردی و کوشش نمودی، پس خداوند شما را جزای خیر دهد.»(45)
سپس
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: « آیا شهادت نمیدهید که
معبودی جز خدا نیست و محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بنده و فرستاده
اوست؟ و (آیا شهادت نمیدهید که) بهشت و دوزخ خداوند، حق است و مرگ، حق است
و قیامت میآید و در آن شکی نیست و خداوند کسانی را که در قبرها هستند
مبعوث میگرداند؟»
حاضران گفتند: « بله ای رسول خدا، شهادت میدهیم.»
سپس در ادامه، رسول اکرم خداوند را بر این امر شاهد گرفتند و از مردم پرسیدند: « آیا (کلام مرا) میشنوید؟»
حاضرین گفتند: « بله یا رسولالله.»(46)
پس
حضرت فرمودند: « من پیش از شما در کنار حوض (کوثر) حاضر میگردم و شما در
کنار آن بر من وارد میگردید و عرض آن به اندازه فاصله مابین بُصری (شهری
در حوالی شام) و صَنعا (شهری در یمن) میباشد. در آن قدحهایی به تعداد
ستارگان، از جنس نقره است؛ پس بنگرید که پس از من چگونه درباره ثقلین (دو
شئ گرانبها) رفتار مینمایید.»
در این هنگام فردی ندا داد که « ثقلین چه هستند ای رسول خدا؟»
رسول
اکرم فرمودند: « ثقل اکبر کتاب خداست. جانبی از آن بهدست خداوند و جانب
دیگر آن در دستان شماست. پس به آن متمسک شوید. (آنرا گرفته و از هدایت آن
بهره برید.) که اگر به آن تمسک جویید، گمراه نمیشوید و ثقل دیگر و
کوچکتر، عترت من هستند. خداوند لطیف خبیر مرا خبر داد که این دو ثقل تا
هنگامی که در کنار حوض بر من وارد شوند، از یکدیگر جدا نمیگردند(47) و من
این را از پروردگارم مسئلت نمودهام. پس، از این دو پیشی نگیرید که هلاک
میگردید و از این دو، باز نمانید که هلاک میشوید.(48)»
سپس
رسول خدا، دست امام علی را بلند نمود تا همه مردم، ایشان را در کنار رسول
خدا مشاهده نمودند.(49) در این هنگام رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و
سلم) از حاضرین پرسیدند: « ای مردم، آیا من از خود شما، بر شما اولی و
مقدمتر نیستم؟»(50)(51)
مردم پاسخ دادند: « بله، ای رسول خدا.»(52)
حضرت در ادامه فرمودند: «خداوند ولی من است و من ولی مؤمنین هستم و من نسبت به آنان از خودشان اولی و مقدم میباشم.»(53)
آنگاه
فرمودند: « پس هر کس که من مولای او هستم، علی مولای اوست.»(54)، رسول خدا
3(صلی الله علیه و آله و سلم) بار این جمله را تکرار نمودند(55) و
فرمودند: «خداوندا، دوست بدار و سرپرستی کن، هر کسی که علی را دوست و
سرپرست خود بداند و دشمن بدار هر کسی که او را دشمن میدارد(56) و یاری نما
هر کسی که او را یاری مینماید و به حال خود رها کن، هر کس که او را وا
میگذارد.(57)»
سپس خطاب به مردم فرمودند: «ای مردم، حاضرین به غایبین (این پیام را) برسانند.»(58)
هنوز
جمعیت متفرق نگشته بودند که بار دیگر جبرائیل نازل شد و از جانب خداوند،
آیه: « ألیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام
دیناً»(59) را بر پیامبر فرو فرستاد. هنگامی که این آیه نازل گردید، نبی
اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اللهاکبر بر کامل شدن دین و
تمام گشتن نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت علی پس از من.»(60)
در
این موقع، مردم به امیر مؤمنان، امام علی(علیه السلام) تهنیت گفتند. از
جمله کسانی که پیشاپیش سایر صحابه، به امام علی تهنیت گفتند، ابوبکر و عمر
بودند. عمر پیوسته خطاب به امیر مؤمنان میگفت: « بر تو گوارا باد ای پسر
ابیطالب، تو مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان گشتی.»(61)
در
این هنگام، حسّان بن ثابت که از شعرای زبردست بود از رسول اکرم (صلی الله
علیه و آله و سلم) اجازه خواست تا آنچه را که در این موقف درباره امام علی
(علیه السلام) از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده است، در
ضمن ابیاتی بسراید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «به
برکت الهی، بگو.» حسّان، خطاب به بزرگان قریش گفت: « ای بزرگان قریش، سخن
مرا به گواهی و امضای پیامبر گوش کنید.» و این چنین سرود:
«در
روز غدیر پیامبرشان با بانگ بلند ندایشان در داد، غدیری که در سرزمین خم
قرار داشت و ای کاش مردم جهان بودند و رسول خدا را در حال ندا میدیدند که
میفرمود: آیا من سرپرست و ولی شما نیستم؟
مردم
در پاسخ او بدون هیچ پرده پوشی گفتند: معبود تو، مولای ما و تو ولی ما
هستی؛ و تو ای خواننده شعر، اگر در آنجا بودی، حتی یک نفر هم مخالف
نمییافتی.
در
این هنگام رو به علیبنابیطالب کرد و فرمود: یا علی، برخیز که من تو را
برای امامت و هدایت خلق بعد از خود (و از جانب خداوند) شایسته
دیدم.»(62)(63)
آنچه
ذکر شد، خلاصه جریان غدیر بود و همانگونه که در پاورقیها، با تفصیل ذکر
گردید، علمای بزرگ اهل تسنن و تشیع، آنرا نقل نمودهاند. به یاری و توفیق
الهی در ادامه و در مقالهای مجزا، به بررسی مفاد حدیث غدیر و دقت هرچه
بیشتر در آن خواهیم پرداخت.
منبع:پایگاه اسلامی رشد
http://www.roshd.org/per/beliefs/?bel_code=94
جشن
عید قربان که از جمله تعطیلات رسمی مسلمانان است، از یک تا چهار روز جشن گرفته میشود و در طی آن مردم با پوشیدن بهترین پوشاک خود، پس از انجام عبادات، به دید و بازدید و جشن و سرور میپردازند
مراسم عید
برگزار کردن مراسم قربانی در این عید بر همه افرادی که براساس فقه اسلامی قربانی نمودن واجب و الزامی است و مسلمانان در سراسر جهان در این روز، گوسفند، گاو یا شتری را قربانی کرده و گوشت آنرا بین همسایگان و مستمندان تقسیم میکنند
حاجیان در این روز پس از به پایان رساندن مناسک حج، حیوانی را ذبح میکنند و پس از قربانی آنچه بر آنان در حال احرام، حرام شده بود - مانند نگاه کردن در آینه، گرفتن ناخن و شانه زدن مو -، حلال میگردد و با توجه به اینکه حج، یکی از عبادتهای بسیار مهم در اسلام است، توانایی به انجام رساندن آن نیز برای هر مسلمانی بسیار شادی آور است، در نتیجه، روزی که پس از انجام وظایف سنگین حج، به عنوان جایزه الهی و اتمام احرام پیش میآید را عید میدانند
همچنین در روایتهای مکرری نقل شده که در روز عید قربان، قربانی کنید تا گرسنگان و بیچارگان نیز به خوراک برسند
ریشه عید قربان
عید قربان ریشه در دوران قبل از تاریخ بشر دارد. انسانهای اولیه برای به دست آوردن ترحم خدایان دست به قربانی کردن حیوانات و انسانها میزدند
اسلام
گوشت قربانی برای پخش آماده میشود
در روایات مختلف دین اسلام آمدهاست که ابراهیم پیامبر در سن بالا دارای فرزندی شد که او را اسماعیل نام نهاد و برایش بسیار عزیز و گرامی بود. اما مدتها بعد، هنگامی که اسماعیل به سنین نوجوانی رسیده بود، فرمان الهی چندین بار در خواب به ابراهیم نارزل شد و بدون ذکر هیچ دلیلی به او دستور داده شد تا اسماعیل را قربانی کند
او پس از کشمکشهای فراوان درونی، در نهایت با موافقت خالصانه فرزندش، به محل مورد نظر میروند و ابراهیم آماده سر بریدن فرزند محبوب خود میشود. اما به هنگام انجام قربانی اسماعیل خداوند که او را سربلند در امتحان مییابد، گوسفندی را برای انجام ذبح به نزد ابراهیم میفرستد
این ایثار و عشق پیامبر به انجام فرمان خدا، فریضهای برای حجاج میگردد تا در این روز قربانی کنند و از این طریق برای یتیمان و تهیدستان خوراکی فراهم سازند. دراین روز همچنین مستحب است که نماز عید قربان برپا گردد. نماز عید قربان باید در فاصله زمانی طلوع آفتاب روز عید تا ظهر خوانده شود و شامل دو رکعت است
کرپنها، همان روحانیان دین «مهر» بودهاند و به دلیل قربانی کردن «گاو» از سوی ایشان، واژهٔ «قربانی» نیز از همینان برگرفته شده البته برخی معتقدند بدلیل اینکه این عمل برای رضای الله و نزدیکی به الله "قربتا الی الله" انجام میشود این عید را عید قربان مینامند
در ایران
جشن عید قربان در جاکارتا
در ایران مردم گوسفند خریده و به مناسبت این عید مقدس قربانی می کنند و به مردم و نیاز مندان میدهند
در هند
جشنوارههای مختلف در تقویم اسلام وجود دارد. (بکری عید) یا عیدالضحی یکی از عیدهای مشهور در میان مسلمانان سراسر جهان است
اینروز، روز قربانی، برای مسلمانان است. مسلمانان در هند معمولاً بز را قربانی میکنند، به همین دلیل است که در اردو (زبان مسلمانان هند و پاکستان) به عنوان بخر Bakhr یا بکری bakri عید شناخته میشود. این عید در اسلام برای جشن گرفتن ایمان محکم برای جانسپاری است
این عید همزمان با انجام مناسک حج در مکه هستند و مردم دیگر در مساجد نماز میخوانند. گوشت قربانی پس از مراسم در میان دوستان و اعضای خانواده توزیع میگردد. خوراکهای مخصوص و شیرینی به مناسبت عید آماده میشود. این مراسم از عید قربان شروع میشود، از دهم تا روز دوازدهم ماه ذیالحجه. مردم در روز عید لباسهای جدید میپوشند، نماز میخوانند، و به دیدار یکدیگر برای تبادل سلام و تبریک میروند. دعاهای ویژهای برای این سه روز وجود دارد که نماز عید بخشی از این مراسم هست
بر اساس باورهای دینی، مبادله و توزیع گوشت حیوانات قربانی شده به عنوان برکت در نظر گرفته شدهاست. و بنابراین مردم بعد از نماز، به دوستان، همسایگان، بستگان و افراد فقیر گوشت قربانی میدهند. با این حال، خانواده بخش کوچکی از گوشت را برای خود به عنوان تبرک نگه میدارد
تبریک به یک دیگر با گرمترین آرزوها و آماده کردن غذاهای ویژه سنتی به عنوان بخشی از این جشن بزرگ در نظر گرفته شدهاست. با این حال، در زمان معاصر، روند ارسال اس ام اس یا پیام بکرید به خاطر خصوصات جذابش و سرعتی که دارد، موفق عمل کرده. جدا از گفتن بکرید مبارک، همچنین میتوان اهمیت عید را با اس ام اسهای دوست داشتنی اعلام کرد
ادارات دولتی ملی، ایالتی و محلی، ادارات پست و بانکها در عید قربان بسته هستند. فروشگاههای اسلامی، کسب و کار و دیگر سازمانها ممکن است بسته بوده و یا ساعات کاهش یابد. کسانی که مایل به استفاده از حمل و نقل عمومی در این روز هستند، ممکن است برای اطلاع از جدول زمانی، نیاز به تماس با مقامات حمل و نقل محلی داشته باشند
بسمه تعالی
پخش همزمان
برنامه های امامزاده ابراهیم قتال (ع)در 3سایت
1-سایت بلگفا----------------------آدرس---------http://amamzadha-a.blogfa.com/
2-سایت میهن بلاگ----------------------آدرس---------------http://a-abrahemghatal.mihanblog.com/
3- سایت بلاگ اسکای----------------آدرس--------------http://a-abrahemghatal.blogsky.com/
زندگینامه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام
مقدمه
امام علی بن موسیالرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام میباشند
ایشان در سن 35 سالگی عهدهدار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختیها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی مینماییم
نام، لقب و کنیه امام
نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" میباشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل میفرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بودهاند و ایشان را برای امامت پسندیدهاند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند
یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان میباشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان میباشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن میگردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمیتواند سرچشمه گرفته باشد
پدر و مادر امام
پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داش
تولد امام
حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامیکه به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمیکردم و وقتی به خواب میرفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لاالهالاالله" را از شکم خود میشنیدم، اما چون بیدار میشدم دیگر صدایی بگوش نمیرسید. هنگامیکه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان میداد؛ گویی چیزی میگفت."(2)
نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.
زندگی امام در مدینه
حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی میپرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست میداشتند و به ایشان همچون پدری مهربان مینگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند
امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه میفرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچههای شهر مدینه عبور میکردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من میآوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام میدادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مىنگریستند
امامت حضرت رضا (علیه السلام)
امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونهای از آنها اشاره مینماییم
یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) میگوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بنجعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا میدانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من میباشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى اکرم نقل میکند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شدهاند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم میفرمودند که "عالم آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو میباشد
اوضاع سیاسی
مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که میتوان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد
ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون
پنج سال بعد از آن که مقارن با خلافت امین بود
پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود
مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبتهای اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوششهای فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) میشد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو میتوانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم
اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل بن سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید میکرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش میکردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر میخواستند و این، بر اثر ستمها و نارواییها و انواع شکنجههای دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحرانهایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایههای قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعهای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کنارهگیری کند، زیرا حساب میکرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام میپذیرد و یا نمیپذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار میداد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروهها و فرقههای مسلمانان تضمین میکرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت مینگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی میکردند و او را به عنوان جانشین امام میپذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام میدانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت میشد جاذبه و مشروعیت خود را از دست میدا
او میاندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود میکند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه میگردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام میگرفت دلیل و توجیه خود را از دست میداد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمیشد. از طرفی او میتوانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان میکرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست میدهد
سفر به سوی خراسان
مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعهنشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال میداد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر میشد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش میدادن
حدیث سلسلة الذهب
در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف میفرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه میشد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروههای بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند میدهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق میگریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه میزدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم میخواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لاالهالاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم
این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لاالهالاالله که مقوم اصل توحید در دین میباشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام میباشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت میدانند
ولایت عهدی
باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حقتر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفتهام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی." مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند: "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمیفرمودند و میگفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون الرشید دفن خواهم شد." اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول میکنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو میدانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی
جنبه علمی امام
مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بیهمتای امام را در میان ایشان میدید میخواست تا این قداست و اعتبار را خدشهدار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظرهای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که شرح یکی از این مجالس را میآوریم:
برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام میباشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراستهای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا میخواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان میشود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتشپرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومیشان بشنود و ببیند که سخنان تک تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون میفهمد که توانایی کاری را که میخواهد انجام دهد ندارد و پشیمان میشود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.
رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، میگوید: «آن حضرت در هیچ شهری وارد نمیشد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی میآوردند و مسائل دینی خود را از امام میپرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ میگفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان میفرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم نزد مأمون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مأمون گفت: آری، ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است
اخلاق و منش امام
خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونهای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار میکرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمینمود.
یکی از یاران امام میگوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که میتوانست نیازش را برآورده سازد رد نمیکرد در حضور دیگری پایش را دراز نمیفرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم میفرمود. چون سفره غذا به میان میآمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش مینشاند و آنان همراه با امام غذا میخوردند. شبها کم میخوابید و بسیاری از شبها را به عبادت میگذراند. بسیار روزه میگرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمیکرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک میکرد."(5) یکی دیگر از یاران ایشان میگوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت میکرد، خود را میآراست (لباسهای خوب و متعارف میپوشید).(6) شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمیگیریم.
شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمیرسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."(8)
مردی از اهالی بلخ میگوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفرهای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است.
یاسر، خادم حضرت میگوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق میافتاد که امام ما را صدا میکرد و در پاسخ او میگفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی میفرمود: گذارید غذایشان تمام شود."
یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشتهام و خرجی راه را تمام کردهام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند ماندهام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی.
آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."(11)
امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمیکردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول میداشتند.
یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) میگوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبهای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک میکند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کردهاید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم میپذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفتهام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام میدهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان میکند مزدش را کم دادهای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کردهای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ میفهمد که بیشتر پرداختهای و سپاسگزار خواهد بود."»(12)
خادم حضرت میگوید: «روزی خدمتکاران میوهای میخوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بینیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید.
مختصری از کلمات حکمتآمیز امام
امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است
امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی میماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر میباشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده
امام فرمودند: "مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است
امام فرمودند: "چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است
امام فرمودند: "نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است
شهادت امام
در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخنهای دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخنهایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهرآلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند
تدفین امام
به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است